English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3379 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hyphen U برای پیوستن چندکلمه بیکدیگر مثل Northwest
hyphens U برای پیوستن چندکلمه بیکدیگر مثل Northwest
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in a nutshell U در چندکلمه
hyphens U برای پیوستن هجاهای جدا شده از یکدیگردر اخرسطر
hyphen U برای پیوستن هجاهای جدا شده از یکدیگردر اخرسطر
each other U بیکدیگر
corresponsive U مربوط بیکدیگر
interdependent U متکی یاموکول بیکدیگر
interdepend U بیکدیگر متکی بودن
syndactylism U پیوستگی واتصال پنجه ها بیکدیگر
To go for each other. U بیکدیگر پریدن ( نزاع کردن )
they are sworn frends U بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
coupled U پیوستن
attaching U پیوستن
couple U پیوستن
attaches U پیوستن
interlock U پیوستن
to bring into contact U پیوستن
link-ups U پیوستن
link-up U پیوستن
to go in with U پیوستن با
link up U پیوستن
sort U پیوستن
couples U پیوستن
affixed U پیوستن
affix U پیوستن
anastomois U به هم پیوستن
adjoined U پیوستن
adjoin U پیوستن
affixing U پیوستن
interlocked U پیوستن
interlocking U پیوستن
interlocks U پیوستن
adjoins U پیوستن
attach U پیوستن
affixes U پیوستن
sorted U پیوستن
sorts U پیوستن
joined U پیوستن
join U پیوستن
meet U پیوستن
meets U پیوستن
cemented U پیوستن
cement U پیوستن
conjoin U پیوستن
affiliate پیوستن
enlink U پیوستن
annexing U پیوستن
annexes U پیوستن
link U به هم پیوستن
annex U پیوستن
join up U به هم پیوستن
cementing U پیوستن
connects U پیوستن
allying U پیوستن
coalescence U پیوستن
connect U پیوستن
joins U پیوستن
to make contact U پیوستن
cements U پیوستن
ally U پیوستن
rejoins U دوباره پیوستن به
rejoined U دوباره پیوستن به
glutinate U بهم پیوستن
rejoining U دوباره پیوستن به
filiate U اشناکردن پیوستن
adhere U چسبیدن پیوستن
knit U بهم پیوستن
adhering U چسبیدن پیوستن
adheres U چسبیدن پیوستن
adhered U چسبیدن پیوستن
rejoin U دوباره پیوستن به
cling U چسبیدن پیوستن
anastomose U بهم پیوستن
interlink U بهم پیوستن
clings U چسبیدن پیوستن
interconnect U بهم پیوستن
interconnected U بهم پیوستن
interconnecting U بهم پیوستن
knits U بهم پیوستن
inone U بهم پیوستن
inosculate U بهم پیوستن
interlinked U بهم پیوستن
interlinking U بهم پیوستن
interlinks U بهم پیوستن
anastomosis U بهم پیوستن
patch U بهم پیوستن
patches U بهم پیوستن
to jury-rig something U چیزی را به هم پیوستن
concatenate U بهم پیوستن
interconnects U بهم پیوستن
admix U بهم پیوستن
incorporate U بهم پیوستن
to put together U بهم پیوستن
knot U بهم پیوستن
knots U بهم پیوستن
to grow into one U بهم پیوستن
joint U بهم پیوستن
combining U باهم پیوستن
seam U بهم پیوستن
seams U بهم پیوستن
to piece together U بهم پیوستن
reconstitute U بهم پیوستن
reconstituted U بهم پیوستن
incorporates U بهم پیوستن
incorporating U بهم پیوستن
to grow together U باهم پیوستن
reconstituting U بهم پیوستن
pans U بهم پیوستن
pan- U بهم پیوستن
pan U بهم پیوستن
reconstitutes U بهم پیوستن
combines U باهم پیوستن
affiliates U پیوستن اشناکردن
affiliating U پیوستن اشناکردن
welded U بهم پیوستن
combine U باهم پیوستن
bind U بهم پیوستن
welds U بهم پیوستن
affiliated U پیوستن اشناکردن
binds U بهم پیوستن
adequateness U چسبیدن پیوستن
interlock U بهم پیوستن
interlocked U بهم پیوستن
weld U بهم پیوستن
interlocking U بهم پیوستن
interlocks U بهم پیوستن
link U بهم پیوستن
reunited U دوباره بهم پیوستن
joins U شرکت کردن در پیوستن
to go to glory U برحمت ایزدی پیوستن
join U شرکت کردن در پیوستن
joined U شرکت کردن در پیوستن
catenate U پیوستن متصل کردن
clobbered U بهم پیوستن زدن
reunite U دوباره بهم پیوستن
assist U پیوستن به حمایت کردن از
in store <idiom> U آماده بوقوع پیوستن
clobber U بهم پیوستن زدن
cleaves U پیوستن تقسیم شدن
cleaved U پیوستن تقسیم شدن
clobbering U بهم پیوستن زدن
cleave U پیوستن تقسیم شدن
clobbers U بهم پیوستن زدن
assisted U پیوستن به حمایت کردن از
annex U پیوستن ضمیمه سازی
annexes U پیوستن ضمیمه سازی
assisting U پیوستن به حمایت کردن از
annexing U پیوستن ضمیمه سازی
assists U پیوستن به حمایت کردن از
consociate U متحد کردن پیوستن
reunites U دوباره بهم پیوستن
reuniting U دوباره بهم پیوستن
welded U جوش دادن پیوستن
associating U همدم شدن پیوستن
associated U همدم شدن پیوستن
put to U بگروه شکارچی پیوستن
associate U همدم شدن پیوستن
welds U جوش دادن پیوستن
weld U جوش دادن پیوستن
associates U همدم شدن پیوستن
repiece U دوباره بهم پیوستن
compaginate U محکم بهم پیوستن
rabbet U با کنش کاو بهم پیوستن
to be fulfilled U بوقوع پیوستن راست امدن
graft U پیوند زدن بهم پیوستن
grafted U پیوند زدن بهم پیوستن
grafts U پیوند زدن بهم پیوستن
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
binds U محصور کردن بهم پیوستن
bind U محصور کردن بهم پیوستن
clutching U تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
adding U جمع زدن باهم پیوستن
adds U جمع زدن باهم پیوستن
add U جمع زدن باهم پیوستن
clutches U تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutched U تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
nirvana U پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
clutch U تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
nirvanas U پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
attachable U قابل بهم پیوستن یا ضمیمه کردن
crossfertilize U پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
integration U یکی کردن و بهم پیوستن پیوستگی اجزاء
to herd with other people U با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
concrete U : سفت کردن باشفته اندودن یا ساختن بهم پیوستن
healing by first intention U جوش خوردن زخم یاشکستگی بوسیله دوباره بهم پیوستن پاره ها
piecer U درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
to interlock levers U اهرم هارابهم پیوستن بدانسان که هرکدام راتکان دهندهمه باهم تکان می خورد
avulsion U جدا شدن زمینی از یک ملک و پیوستن بملک دیگر درنتیجه سیل یا تغییرمسیررودخانه
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
rattening U محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
admix U مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com